hamechi

hamechi

hamechi

hamechi

hamechi

چه زباست عشق به خدا
من عشقهای این دنیا را در شکست دیدم
خدایا می خواهم عاشق تو باشم
چرا که گفته اند عشق پایدار تویی

۱۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

یکی از راز های زندگی همین است که به محض اینکهفکری خلاق به ذهنمان میرسد با ایمان تمام به ان توجه کنیم و فوری دست به کار شویم .

پس از ان روزی در سوپر مارکت چشمم به کتاب تبلیغات افتاد قبلا شاید میلیون ها بار ان کتاب را دیده بودم اما همیشه پشت صحنه بود وهیچ وقت توجه مرا جلب نکرده بود ان روز ناگهان بزرگ شده و درست جلوی چشمم قرار گرفته بود .فکر کردم :(اگر خواننده ها از کتاب من با خبر شوند حتما چهار صد هزار نفر پیدا خواهد شد که خواهان خریدن ان باشند .)بعداز شش هفته دیگر در  کالج هانتر نیویورک برای ششصد معلم سخنرانی کردم .پس از سخنرانی زنی به طرفم امد وگفت :(حرف هایت خیلی جالب بود دوست دارم اگر وقت داشته باشی با تو مصاحبه ای کنم ).وکارتش را به من داد . از قرار معلوم شغل او نویسندگی ازاد بود وداستانهایش را به همان کتاب تبلیغات میفروخت . یکدفعه از ان حالت شکو تردید به باور و اطمینان رسیدم .فکر کردم :(اره این حتما روش موثری خواهد بود.) عنوان کتاب من در کتاب تبلیغات به چاپ رسید و فروش کتابم شروع شد . نکته ای که دوست دارم به ان توجه کنید این است که این من بودم که تمام این اتفاقت را به طرف خودم هدایت میکردم یا به عبارتی انها را به خود جذب میکردم .حتی ان خانم نویسنده ازاد را . خلاصه کلام اینکه ان سال درامدم به سقف صد هزار دلار نرسید بلکه نودو دو هزارو سیصدو بیستو هفت دلار در اوردم اما خیال میکنید ناراحت شدم و با خود گفتم (نه بابا ....این که کار نکرد )نه .گفتم (واقعا حیرت انگیز است )همسرم به من گفت  ( اگر این روش با صد هزار دلار جواب میدهد گمان میکنی برای یک میلیون دلار هم جواب میدهد ؟)گفتم (نمیدانم به نظرم جواب بدهد بیا امتحان کنیم )اولین کتاب من از سری (سوپ جوجه برای روح )چاپ شد .انتشاراتی ام یک چک یک میلیون دلاری برای حق تالیف ان به اسم من صادر کرد ....این اولین باری بود که او چکی یک میلیون دلاری امضا میکرد وبرای همین یک صورت خندان هم کنار امضایش کشید . این تجربه شخصی من بود چون واقعا میخواستم این راز را امتحان کنم.وایا  واقعا کار میکند ؟جواب مثبت است .و از انروز به بعد هر روز زندگی من شاهدی بر کارایی این قانون است .

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۱۱
رزیتا زارع
نظر بدید تا بقیشو بزارم
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۵۳
رزیتا زارع

هر فکری که به ذهنتان خطور کند قابل دستیابی است .

جک کلنفید

اگاهی از راز روزگارمرا کاملا دگرگون کرد . پدرم مردی بسیار منفی گرا بود که اعتقاد داشت کسانی که پول دارند بقیه را چاپیده اند یا هر کسی که پول دارد حتما به طریقی سر دیگران را کلاه گذاشته است ودر نتیجه من با همان عقاید بزرگ شدم خیال میکردم که اگه پول داشته باشی ادم بدی هستی یا فقط ادمهای بد جنس پول دارند یا پول که علف هرز نیست که همینطوری سبز شود یا خیال میکنی من کی هستم .راکفلر. این اخری یکی از جملات مورد علاقه پدرم بود که مرتبا ان را به کار میبرد بنابر این من با این طرز تفکر بزرگ شدم . که زندگی واقعا مشکل است . درست بعد از دیدار با کلمنت استون بود که یکدفعه تمام افکارم تعغیر کرد و در پی ان زندگی ام دگرگون شد .وقتی با او کار میکردم روزی به من گفت خیلی خوب میخواهم همین الان هدفی برای خودت تعیین کنی. یک هدف خیلی بزرگ که دستیابی به ان عقل را از کله ات بپراند و بدان که تنها به دلیل انچه من به تو یاد دادم توانستی به این هدف بزرگ برسی. در ان موقع درامد من هشت هزار دلار بود بنابراین با خودم گفتم من می خواهم سالی صد هزار دلار درامد داشته باشم . حالا از کجا نمی دانستم واقعا نمی دانستم چطور میتوانم موفق شوم در ان موقع هیچ طرحی هم برایش نداشتم و اصلا حتی تصورش را هم نمی کردم که یک روزی بتوانم اینقدر پول در بیاورم .اما با خودم گفتم( من میخواهم اینرا به همه اعلام کنم که من این باور را دارم من طوری رفتار خواهم کرد که انگار این فکر واقعیت دارد )وهمین کاررا هم کردم یکی از چیزهایی که او به من یاد داد این بود که هر روز چشمهایم را ببندم و مجسم کنم به هدفم رسیده ام . برای خودم یک چک صد هزار دلاری درست کرده بودم و ان را به سقف اتاقم درست بالای تختم چسبانده بودم هر روز صبح که چشمم را باز می کردم اولین چیزی که میدیدم ان چک صد هزار دلاری بود به این ترتیب به من یاداوری میشد که دنبال چه هستم و هدفم چیست . چشمهایم را میبستم وتصور میکردم که اگر درامدم سالی صد هزار دلار بود چطوری زندگی میکردم ؟جالب اینجا بود که تا یک ماه هیچ اتفاق خاصی نیفتاد .هیچ فکر موفقیت امیزی به ذهنم خطور نکرد و هیچکس هم پیشنهاد حقوق بیشتری به من نداد .                        بعد از چهار هفته ناغافل فکری صد هزار دلاری به ذهنم رسید :این فکر خیلی ناگهانی به ذهن من خطور کرد یک کتاب نوشته بودم فکر کردم اگر چهار صد هزار نسخه از این کتاب را به قیمت بیست و پنج سنت بفروشم صاحب صد هزار دلار خواهم شد . این کتاب را قبل از اینکه درامد سالیانه صد هزار دلاری بخواهم نوشته بودم اما هیچ وقت به ذهنم خطور نکرده بود که چگونه میتوانم از ان صاحب صد هزار دلار شوم خلاصه هیچ عقیده خاصی هم برای فروش چهار صد هزار نسخه از ان نداشتم

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۴ ، ۱۹:۴۴
رزیتا زارع
ما در دنیایی زندگی می کنیم که تابع قوانینی است .مثلا قانون جاذبه زمین.اگر کسی از ساختمانی سقوط کند قطعا به زمین خواهد خورد.(زمین او را به طرف خود خواهد کشید ).چه این فرد ادم خوبی باشد چه ادم بدی باشد قانون جاذبه در کار خواهد بود .
قانون کشش قانون طبیعت است و درست به اندازه قانون جاذبه زمین بی طرف و بی غرض و دقیق و قطعی است .تمام چیز هایی که هم اکنون در زندگیتان وجود دارد حتی چیزهایی که از داشتن انها خوشحال نیستید و مرتبا درباره شان شکایت دارید همه را خودتان به طرف خود جذب کرده اید .
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۵۷
رزیتا زارع
قانون کشش همیشه در کار است چه شما باور کنید چه نه .چه شما ان را درک کنید چه نه .
شما اگاهانه یا نا اگاهانه افکار غالب خود را به سوی خود جذب می کنید .مشکل همین جاست .
چشمانمان را باز کنیم و ببینیم .
۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۸
رزیتا زارع

قانون کشش بسیار حرف شنو و فرمانبردار است .وقتی درباره انچه می خواهید فکر میکنید وتمام حواس خود را بر ان متمرکز می کنید قانون کشش درست همان چیز را به شما میدهد .وقتی حواستان را بر انچه نمی خواهید معطوف می کنید :من نمی خواهم دیر بکنم )قانون کشش نمیتواند بشنود که شما می گویید نمی خواهید بلکه به انچه در موردش فکر میکنید توجه می کند .به دیر کردن ودر نتیجه همان را نیز تجربه خواهید کرد .قانون کشش به خواستن یا نخواستن توجهی ندارد وقتی فکرتان را بر چیزی متمرکز می کنید.صرف نظر از انچه ممکناست باشد ان فکر را برای خود می افرینید .

نمی خواهم چیزی روی لباسم بریزم 

     می خواهم چیزی روی لباسم بریزم
من از عهده این همه کار بر نمی ایم
     می خواهم بیشتر از انکه از عهده اش بر می ایم کار داشته باشم
۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۴ ، ۱۶:۰۲
رزیتا زارع

همه ما تسط یک نیروی لایتناهی کار میکنیم .تمامی ما دبا قوانین کاملا مشابهی راه خود در زندگی را می جوییم .قوانین طبیعی جهان هستی به اندازه ای دقیق است که ما میتوانیم به راحتی سفینه بسازیم  افرادی را به کره ماه بفرستیم و زمان فرود انها را با دقت کسری از ثانیه تعیین کنیم . در هر جای دنیا که باشید همه ی ما با یک قانون کار میکنیم وان قانون کشش است .

راز قانون کشش است.هر چیزی که وارد زنگی ما میشود از طریق خودما به زندگیمان کشیده شده است از طریق تصاویر ذهنی شما وافکار شما.هر فکری که در سر می پرورانید به زندگیتان راه می یابد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۵:۵۵
رزیتا زارع

شما می توانید هر کاری میخاهید انجام دهید و هرانچه میخواهید داشته باشید یا بشوید

دکتر جو ویتل

این راز بزرگ زندگیست .

رهبرانی که در گذشته به راز اگاهی داشتند میخواستند قدرت را تنها در دستان خود حفظ کنند و انرا از مردم مخفی نگه دارند . راجع به راز به هیچکس چیزی نمی گفتند .مردم هر روز سر کار میرفتند و بعد هم به خانه بر میگشتند .بدون هیچ قدرتی سر جای خود میدویدند .یعنی در جا میزدند . چرا که تنها تعداد معدودی از راز باخبر بودند .

افراد بسیاری در طول تاریخ سعی کردند این راز را از دیگران مخفی کنند ودر عین حال تعداد زیادی تلاش به نشر ان میکردند .

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۵۱
رزیتا زارع
راز هرانچه بخواهید به شما میدهد.خوشحالی"سلامتی "ثروت
باب پراکتر.
۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۶
رزیتا زارع
هریک از افکار شما واقعی و نیرویی عظیم است .
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۴ ، ۰۹:۲۶
رزیتا زارع